میهمان داریم : ضیافت باطنی


هر ضیافتی از میزبان و میهمان شکل یافته و بدون این دو، فضای ملاقات ایجاد نمی شود و از جهتی میزبان به عنوان دعوت کننده نقش مهمتری دارد زیرا زمان و مکان دیدار را فراهم می کند. از طرف دیگر میزبان و میهمان میبایست هم سنخ یکدیگر باشند تا تعامل و ارتباط مناسبی شکل بگیرد. در ساحت جسمانی مسئله ضیافت نقطه مبهمی ندارد اما این مسئله در سایر حوزه های معرفتی از معانی خاصی نیز برخوردار است.


ذهن فیلسوف میزبانی جهت ورود یک فکر است؛ وجود یک حکیم می تواند میزبان یک حکمت باشد؛ روح یک عارف نیز میزبانی جهت نوری الهی است. به میزان صیقل یافتگی ذهن، وجود و روح، ضیافتی هم سنخ آن شکل می گیرد که در این دیدار حالات متفاوت جسمی،ذهنی، روانی و روحی میان میزبان و میهمان شکل گرفته و افق هایی درون انسان گشوده می شود. با کار و تلاش در طبقات وجودی، انسان خواهد توانست میزبان ضیافت های مافوق مادّه باشد.


در اثر سینمایی “میهمان داریم” با چنین ضیافتی مواجه ایم، خانواده ای کهنسال به همراه فرزندی جانباز خود را برای حضور میهمانی آماده می کنند و در ادامه داستان در حالتی قرار می گیرند که خود میزبان سایر اعضای دیگر خانواده هستند که سال ها قبل از دنیا رفته اند. خانه نیاز به تعمير دارد و فرزند خانواده از آسايشگاه به خانه آمده اما او از زمانه گلایه دارد و رنج زیادی را تحمل می کند. در این میان خبر میرسد میهمان مهمی برای خانواده خواهد آمد اما خانه آماده نیست و حال درونی خانواده نیز به علت ناراحتی های عصبی فرزند جانباز کمی ملتهب است. در ادامه بر اثر اتفاقی هر سه نفر وارد مرتبه ای از عالم خیال (جهانی متصل به عالم مثال) می شوند و با دوپسر و دخترشان که در جنگ شهید شدند روبرو می شوند. در این بخش از داستان فیلم به نقطه اوج می رسد و همگی شروع به تعمیر خرابی های خانه و ترمیم زخم های برجای مانده از خاطرات قدیمی می کنند. گرچه در لحظاتی پدر خانواده در فضایی وهم آلود ناشی از آن اتفاق قرار میگیرد اما پل میان واقع گرایی و عالم خیال قطع نمی شود و همه دور یک سفره جمع می شوند و از کنار باهم بودن لذت می برند. گویی فرزندان به کمک پدر و مادر و برادر کم توانانشان آمده اند تا خانه را مهیای ورود میهمان کنند. این اتفاق می افتد و او می آید؛ در این نما خانه اگرچه تعمیر شده اما اتفاق مهمتری در آن رخ داده است؛ فضای خانه نورانی شده چون میهمانش از جنس دیگریست. خانه و میزبان هم سنخ میهمان شده و ظاهر و باطن آن به درجه ای رسیده که بتوانند پذیرای میهمانشان باشند؛ آنان از مرتبه ای به مرتبه والاتری صعود کردند تا قلب خود را آماده پذیرایی کنند. اگرچه ما چهره میهمان را نمیبینیم اما حضورش در سکانس پایانی بواسطه نورپردازی حسّ می شود.


به نظر می رسد زمانی که خود را آماده ضیافت میکنیم بیشتر از آنچه ظاهرمان تغییر کند باطن هایمان شروع به تحول می کنند و این تحول به جهت تکاندن روح و قلب از گردوخاک های روزمره است تا میزبان گرمی برای میهمانمان باشیم و خوشابحال آنانکه آنقدر در دنیا غریب اند و در میان مردمان فراموش شده اند اما آنقدر در کنار حضرت حق به قرب رسیده اند که “او” “انسان کامل اش” را برای میهمانی و ملاقات به خانه شان می فرستد.
او هر لحظه منتظر ورود است اما انسان امروزی توجهی به اینگونه میهمان ها ندارد و حواسش معطوف به دنیای مادی است، و چه ضیافتی باشکوه تر از ملاقات و دیدار میان انسان و ربّ؟


دیالوگ پایانی فیلم:
ابراهیم: خوش آمدید، منور فرمودین، پنجاه سالی میشه تو این خونه ایم، البته عمرش بیشتر از اینهاس. فخری: هفتاد و دو ساله، ابراهیم: ما کلا شش نفریم، حسین و عباس بعد از کلی نذر و نیاز به دنیا اومدن، هر دو مهندس شدن، همیشه باهم بودن تا آخر سر که یکیشون رفت جنوب یکیشون غرب، ولی دوباره به هم رسیدن. اول خبر عباس اومد چند روز بعدش …

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *