رهروان غریب و تنها

جمله عالم می دوند، الاّ دویدن هر کس، مناسب حال او باشد؛ از آن آدمی، نوعی دیگر و از آن نبات، نوعی دیگر،
و از آن روح، نوعی دیگر.
دویدن روح، بی گام و نشان باشد.
آخر، غوره را بنگر که چند دوید تا به سودا انگوری رسید؛
همین که شیرین شد، فی الحال بدان منزلت برسید؛
الاّ آن دویدن، در نظر نمی آید.

کتاب اشارات مولوی در فیه ما فیه
___________________
توضیحات ویدئو: این موسیقی مربوط به نهنگی با فرکانس ۵۲ هرتزی و مشهور به نهنگ تنهاست و به دلیل تفاوت فرکانس آوازش یا سایرین کاملا تنهاست و مسیر حرکتش نیز با سایر نهنگ ها متفاوت است. صدای او در این ویدئو واقعی و توسط یک گروه موسیقی اجرا شده است.

_____________________

این وال نیز مانند اشاره مولوی، در آبها می دود، و به نظر می رسد رهرویی تنهاست؛ برخی موجودات اینگونه اند، تنها و غریب. آنان به شیوه ای منحصر به فرد گام برمی دارند و همراهى ندارند، راهشان نیز هم سنخ خودشان است، رهرویی غریب و جاده ای غریب تر. در ساختار اسمائی تحت نام «ستار» خداوند قرار دارند و در میان موجودات دیگر شناخته نمی شوند، رهرو، مسیرش و حتی مقصدش توسط این اسم شریف پنهان می شود.
این غربت و پوشیدگی از چشمان سایرین، امری ظاهری است، اما در باطن، او؛ در نزد خداوند آشنایی نزدیک است و این شدت قرب او موجب شده در دنیا غریب شود.
انسان امروزی اهل شهرت، نام و نمایش است اما از نظرگاه باطنی، در ميان تمامی موجودات چه انسان و چه غیر انسان، و حتی در بین اشیاء، رهروانی هستند غریب، تنها و گمنام اما به شدت نزدیک و نورانی.
در این میان انسان نظر کند که چگونه مخلوقات را می نگرد، از کدام دریچه ذهن و با کدام روزنه قلب؟
تکه سنگی، پرنده ای در قفس، درختی خمیده و گیاهی کوچک و یا حتی سیبی بر زمین افتاده … شاید که هر کدام داستانی رهرویی غریب باشد با گام هایی خسته و امیدوار؛ در وادی به نام دنیا.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *