باطن زیبایی و ملاقات با بینهایت

در هستی، شکفتن هر گل و جوشش هر چشمه و جریان هر رودی، هنریست که طبیعت در هر لحظه ای آن را به زیباترین شکل ممکن، به انجام می رساند. طبیعت، هر شکوفه و هر بذری را متناسب با ساختار وجودی اش رشد می دهد، هر موجودی در دستان طبیعت به صورتی منحصربه فرد تعالی می یابد و می توان گفت تجلی این تعالی در جهان خارج، «زیبایی» نام دارد. طبیعت مانند مادری موجودات را هستی می بخشد و پدیدارهایی را خلق می کند که از درخشش آنها، مفهوم زیبایی پدید می آید. این امر نحوه کار طبیعت در مکانی به نام دنیاست؛ اما از سوی دیگر به نظر می رسد در سراسر گیتی، بینهایت جهان و بینهایت مکان وجود دارد که طبیعتی خاص در آن حاکم است و هر کدام پدیدارها و زیبایی های بی نظیری در درونشان جریان دارد که با جهان دیگر قابل قیاس نیست. در اینجا توقف می کنیم و نظر را به این نقطه مهم معطوف می سازیم که، اگر طبیعت چنین پدیده هایی و چنان زیبایی هایی را خلق می کند، خودش چگونه پدیده ای و با چه حدی از زیبایی است؟ و دیگر اینکه، طبیعت خود مخلوق «امر مطلق» است، و خلق زیبایی یکی از صفات «پرودگار» است؛ حال صفت خالقیت چه زیبایی و عظمتی دارد؛ و آخر آنکه، خداوند که یکی از صفاتش واجد چنین زیبایی و قدرتی هست، خودش با صفات و بیشمار تجلیاتش چه زیبای مافوق تصوریست؛ و اگر موجود محدودی به نام انسان با زیبایی آن نامحدود مواجه شود چه رخ خواهد داد؟ و آیا چنین امری تاکنون به وقوع پیوسته است…
کسی از «غیب و باطن زیبایی» چه می داند، شاید آنچه از زیبایی مناظر طبیعی، معماری، نقاشی، موسیقی و …حسّ می شود، انعکاس ذرات موجوداتی (چه انسان و چه غیر او) باشد که با امرمطلق ملاقات کرده و از شدّت ادراک و حسّ زیبایی او (حالتی مافوق تحیّر)؛ بند بند وجودش از هم فروپاشیده و مُندّک (منهدم) شده است، و این حالت موجب شده هر ذره اش در جهان پخش و شناور شود؛ برخی از آنها به زمین و دنیا رسیدند و ذره ای از آن زیبایی مطلق را برای انسانها متجلّی کردند.
شاید آنچه بیان شد روایت برخی از ما مردمان باشد، اما چه کسی حقیقتا قصد ملاقات با آن «امر نادیدنی» و آن «زیبایی مطلق» را دارد، اگر توانست از خود و دنیا عبور کند و این راه صعب العبور را در پهنه هستی بپیماید، خواهد توانست زیبایی های زائد الوصفی را برای موجودات و مردمان ادوار بعدی خلقت، متجلی کند و هر ذره اش آینه ای باشد جهت زنده کردن قلبی و دمیدن روح بر پیکر بی جانی و حتی ایجاد امید در موجودی که او نیز این راه را طی کند و تجربه ای ناب را با همه وجود بچشد و گوشه ای از آن را به دیگران بچشاند.
در هر آنی و لحظه ای و در تمامی مکان ها و شهرهای عوالم هستی، زیبایی در حال تلؤلؤ است؛ اگر اینگونه هست که هست، پس بیشمار ملاقات رخ می دهد …

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *