بخش سوم جوکر : راه پله های روانی


جوکر، موجودی با ماهیت ذهنی روانی

کاراکتر اصلی یعنی آرتور فردی منزوی اما با انگیزه تصویر شده که آرزویش تبدیل شدن به کمدین (شبیه چاپلین) است. این انگیزه در سکانس ابتدایی که آرتور در مقابل آینه خود را آرایش میکند قابل مشاهده است. حرکات او در مکان های متفاوت از نظر پستی و بلندی، نقاطی در بالا و پایین؛ دامنه و طیف رفتاری او را از جهت روانی به بهترین شکل به بیننده نشان میدهد. در سکانس درگیری داخل واگن، آرتور در زیر زمین (در میان ناخودآگاه روانی) با چند جوان درگیر و مجبور به استفاده از اسلحه میشود. حرکت قطار در مترو همان حرکات ذهنی-روانی و سیر تحول درونی آرتور است و راه پله خروجی مترو؛ پلی میان ذهن و عین، ناخودآگاه و خودآگاه اوست. او پس از این اتفاق (کشتن چند جوان مزاحم) فرار کرده و خود را درون مکانی با نور سبز (رنگی ناخوشایند و تیره) می یابد، او رقصی خاص (رقصی فی البداهه با حالتی آیینی) اجرا میکند که گویی اخطاری به جهان بیرون است. در فیلم جوکر راهروهای محل زندگی و کار، راه پله معروف خیابان و … همگی به نوعی راههای ارتباطی میان ضمائر درون نفس آرتور است. حالات روانی او با چنان شدت و سرعتی تمام وجودش را تصرف میکند که شهر را تحت تأثیر قرار میدهد و در سکانسی که پلیس ها در تعقیبش هستند او وارد مترو شده و در آنجا صدها جوکر به کمکش می آیند. مقایسه این سکانس با سکانس ابتدایی درون مترو که بسیار خلوت نشان داده شده جالب توجه است. در ابتدا او در شب، تنها در مقابل چند جوان (چند زباله کت شلوار پوش) با ترس و پس از شلیک با آشفتگی و ترس فرار میکند اما در سکانس تعقیب و گریز (پس از رقص و پایین آمدن از پله ها) در روز، مترو مملو از جوکر شده و به راحتی و با خنده از آن خارج میشود. از نیمه اول فیلم که در تاریکی، شب با نورپردازی مصنوعی (آرتور با اندام لاغر در مقابل تلویزیون، نور يخچال و …) به نیمه دوم میرسیم که اغلب در روز، نورهای طبیعی، سکانس رقص در اتاق و پایین آمدن و فرار و حتی بیمارستان که در زیر نور شدید خورشید (حتی سکانس پایانی) است؛ نشان دهنده توجیه و حتی تأیید روند سیر درونی آرتور است. در نیمه دوم فیلم دوربین به سود او میچرخد. کلیت فیلم را میتوان به عنوان ذهن و درون آرتور تلقی کرد که نیمه پنهان (ناکامی ها، ترس ها، عقده ها) وجودش که در سایه قرار دارد روشن شده و وارد عرصه جامعه میشود، این مسئله موجب میشود که دیگر نترسد. عدم ترس او را برای مواجه شدن با هر رخدادی آماده میکند. (بطور کلی نترسیدن یکی از قله های موفقیت در روانشناسی است، مرحله بی ترسی در انسان حالتی منحصر به فرد است)


به عقیده نگارنده جوامع میبایست خود را برای اینگونه انقلاب ها آماده کند. انقلاب های آتی می تواند جنبش های ذهنی-روانی سرخورده ترین موجودات بر علیه سیستم ها و قوانین حاکم باشد. به نظر میرسد قوانین و قواعد پذیرفته شده چیزی جز مجموعه ای جعلی (دروغین) و قراردادی (در تناقض با حقیقت انسان) به جهت عمیق تر کردن خواب (ناآگاهی) انسان مدرن نیستند تا او را مبدل به چرخ دنده هایی خشک و بی روح کنند.
شاید دور از انتظار نباشد از سطوح زیرین دنیای ذهن انسان بقایای روانی خطرناکی به سطح بیایند و هرج و مرج کم سابقه ای مانند فیلم جوکر رخ دهد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *