با او سخن گفت، آن هم چه سخن گفتنی!

گرشوم شولم، پژوهشگر مشهور حوزهٔ عرفان یهودی، در فصل پنجم با عنوان «زُهر؛ نظریهٔ عرفانی زُهر» می گوید: تورات به عنوان مجموعهٔ نمادین عظیمی است که حیات پنهان خداوند را که نظریهٔ سفیرها (مراحل مختلف تجلّی اللهی) در صدد توصیف آن است، آشکار می کند. از نظر عارفی که با این نگرش آغاز می کند، هر واژه کتاب مقدس می تواند یک نماد باشد، و حتی آیاتی که بسیار کمتر جلب توجه می کنند دقیقاً همان هايی هستند که گاه و بی گاه بیشترین اهمیت به آنها داده می شود. اساساً، قابلیت نظری مخصوص عارف که لایه های پنهان تورات را کشف می کند، حدّی وجود ندارد. سرانجام اینکه، کل تورات، چنان که همواره نویسنده بر آن تأکید می کند، چیزی نیست جز اسم اعظم و مقدس خداوند. … تورات «هفتاد وجه» دارد که بر مبتدیان نور افشانی می کند … بر اساس تعالیم اسحاق لوریا، تورات ششصد هزار «وجه» متناظر با افراد بنی اسرائیل، متناسب «استعداد نفس خود» یا متناسب با نورانیت و معرفتش، شیوهٔ خاص خود را در قرائت و تفسیر تورات دارد. در اینجا عبارتی عادی و بی اهمیت، معنا و مفهومی بسیار دقیق می یابد: کلام الهی بر هر انسانی پرتو نوری می فرستد که کاملاً از آن خود اوست.۱

از سوی دیگر محی الدّین ابن عربی در باب بیست و هفتم (معرفت اقطاب – نماز بجای آر) بیان غریبی دارد، او می گوید: آنان کسانی اند که خداوند به پوشیدن کفش در نماز دستورشان داده است، زیرا نشسته کفش در پا نمی کند، بلکه کفش برای راه رونده وضع شده است، پس این امر (پوشیدن کفش در نماز) دلالت بر آن دارد که نمازگزار در نماز و مناجات پروردگارش – در آیاتی که در آنها با پرودردگار خویش مناجات می کند – منزل منزل راه می رود، هر آیه ای منزلی و حالی است، خداوند به آنان می فرماید: یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد، یعنی ای آدمیان! در هر نمازی جامهٔ خویش در بر کنید! (۳۱_ اعراف)؛ صاحب (یکی از صحابه) گوید: چون این آیه نازل گردید، به ما دستور داده شد که با کفش نماز بخوانیم، این از جانب خداوند هشداری است مر نمازگزار را که آنچه از سوره های قرآن در نمازش می خواند، بر منازلی چند (به شمار آن سوره ها) گذر می کند، زیرا «سُور» در لغت به معنی منازل است، نابغه گوید:
الم تر انّ الله اعطاک سورةً
تری کُلّ ملکٍ دونها یتذبذبُ؟
(یعنی: آیا نمی نگری که خداوند به تو سوره و منزلتی عطا کرده است که هر ملک و منزلتی جز آن ناپایدار می باشد؟)
مراد منزلت است، و موسی علیه السلام فرمود: اخلع نعلیک، یعنی: هر دو پا افزارت را از پای درآر (۲۰_طه) یعنی به منزل رسیده ای، زیرا او با خداوند _ به کلام خداوند _ بدون واسطه و بدون ترجمان سخن گفته است، از این روی خداوند آن سخن را در مقام تعریف برای ما مؤکّد به مصدر کرده و فرمود: و کلم الله موسی تکلیما، یعنی: و خداوند با موسی سخن گفت، چه سخن گفتنی! (۱۶۴_نساء) ۲

______________________

عبور از سمبل ها و نشانه ها نیاز به پا و کفش دارد، در مراتب بالا رهرو چنان راه را می پیماید که ارض مثالی و عقلی بر زیر پایش به لرزه می افتد؛ او در هر قدمی موت و حیاتی دارد، و از سختی راه گویی در هر گامی می میرد و زنده می شود.
هنرمند حقیقی نیز از جهاتی مانند رهرو است و در میان هزاران سمبل قرار دارد و عالم برای او کتاب مقدس است، او مانند مسافری است که سعی دارد از هر سمبلی (منزل) به سوی سمبل دیگر حرکت و اتصال ذاتی آنها را کشف و در قالبی هنری به جهان حسّ منتقل کند. اگر چنین امری رخ دهد، اثر هنری، انسان را به سوی جهانی مملو از نشانه ها و منازلی جذب می کند که در درون خودش نیز حک شده است، در اصل انسان را به سوی باطن خود می برد؛ خودی که نمونه ای عالی از تمامیت بی پایان عوالم مثالی و خیالی است.
هنرمند این راه را با پاهایی از جنس فن و ایجاد توانایی در قوای حسی و کفش هایی که نتیجه تربیت قوه خیالش اش است طی می کند؛ دیگر او حرکت دستانش، حدقه چشمانش و گوش هایش با انسان عادی قابل مقایسه نیست.
حواس زمانی که تربیت شوند کارکردشان از حالت عرضی-ظاهری مبدل به وضعیتی طولی-باطنی می شود، مانند موسیقی، در این هنر نت ها که به پایان می رسد گویی، او (امر مطلق) با او (هنرمند) و در مرتبه بعدی با انسان سخن گفته است؛ و جایگاه هنرمند در اینجا شبیه فرستادی می شود که داستان های پنهان در قلب هستی را برای مردمان که در واقع زندانیان دنیا هستند روایت می کند.

۱.شولم، گرشوم، گرایش ها و مکاتب اصلی عرفان یهود، ترجمهٔ علیرضا فهیم.
۲. ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مکّیّه، جلد ۲، ترجمهٔ محمد خواجوی.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *