هستی دارای ساختاری بسیار پیچیده و طبقاتی است که به سوی فضایی نامتناهی حرکت می کند، این هستی ظرف مکانی موجودات نیز بشمار می رود و به نظر می رسد این ساختار طبقاتی در موجودات نیز وجود دارد. طبق اصل تناظر در فلسفه هرمسی، عالم درون و عوالم بیرونی به نوعی بر یکدیگر منطبق اند؛ این اصل عرفانی-باطنی چنین بیان میدارد که، «آنچه در بالاست، قرینه آن است که در پایین هست.» این اصل هرمسی قائل به همبستگی و آیینگی میان عالم مادون و عالم مافوق است، و ما این اصل را به جهان درون و بیرون و در مقایسه میان ساختار هستی و انسان تعمیم می دهیم. بنابراین انهدام و فروپاشی لایه های درونی انسان قابل تطبیق است با انهدام دورِ نهایی عالم؛ فیلم کوتاه «طبقه بعدی» را می توان بر اساس آنچه بیان شد تحلیل کرد؛ خلاصه فیلم این است: جمعی انسانی بر دور یک میز نشسته و توسط افرادی «به ظاهر انسانی» پذیرایی می شوند و هر بار پس از پذیرایی به طبقه ای پایین تر سقوط می کنند.
هر یک از افراد در این “ضیافتِ تاریک”، نمادی از جامعه انسانی هستند که نقشی مهم در این وضعیت اسفناک ایفا می کنند، و آن نقش در قالب مفهوم “بلعیدن غذا” تصویر شده؛ و “خوردنِ مداوم”، “سنگینی افراد” و “سقوط”، عناصر اصلی این جریان هولناک هستند. ادوار خلقت طبق متافیزیک هندویی در آخرین دور قرار داشته و این امر با ظلمت فزاینده ای همراه خواهد بود که نشانه های آن در عصر حاضر بخوبی قابل مشاهده است. این فیلم یکی از نشانه های آشکار شروع پرشتاب سقوط نسل بشر است که هر لحظه سرعت بیشتری می گیرد که شاید توقف و اصلاح این روند امکان پذیر نباشد.
بحث قابل توجه دیگر در این خصوص مرتبط با مفهوم “غذا” و “انسان” است، براستی غذای انسان چیست؟ آیا آنچه انسان بدیهی و قابل خوردن می پندارد غذای حقیقی اوست؟ انسان به دلیل محدود شدن در مفاهیم جعلی ذهنی، ادراک درستی از ساختار بدنی و روانی خود ندارد و این برداشت موجب شکل گیری انتخاب نیازهای (جسمی، ذهنی و روانی) مبتنی با فهم نادرستش از خود و جهان است. امر بدیهی غذا نیز اینگونه است و در ادامه این موضوع را در دو متن عرفانی هندویی و اسلامی به اختصار بررسی می کنیم. طبق تیتیریه اوپنیشد (متون عرفانی حکمیِ هندویی)، غذا ظهور برهماست (خدای خالق) و غذا از طبیعت بهدست میآید و بنابراین طبیعت و منابع غذایی تجلیات برهما هستند؛ هر تجلی مربوط به وجهی از امرمطلق است که در درون آن معرفتی جریان دارد و آن معرفت ناشی از یکی از ابعاد نامتناهی علمِ برهمن است. از سوی دیگر در کتاب مثنوی معنوی آمده است: “قوت اصلی بشر نور خداست – قوت حیوانی مر او را ناسزاست”. از بررسی اجمالی این دو متن می توان نتیجه گرفت غذای اصلی انسان ماده نیست بلکه «نورِ پنهان» درون مواد است که این نور جسم و لایه های وجودی انسان را نیز تغذیه می کند و دریافت این انوار همراه با جذب آرامشِ روحی و کسب معرفتِ قلبی است. هر شیء مادی که انسان آن را بی تفاوت غذا می پندارد طبق بیان ابتدایی این متن واجد طبقات باطنی است اما به دلیل نوع رفتار انسان، شیء آن لایه های باطنی را بر انسان آشکار نکرده و وجه سطحی و ظاهریش در حوزه ادراکی افراد قرار می گیرد. برای مثال “اگر فردی با رعایت آداب و احترام به شأن وجودی اشیاء از سیب کوچکی تغذیه کند، درونش منبسط و نورانی می گردد.”
حال اگر انسان این حالت حقیقی را ادراک نکرده و خود را موجودی تماما جسمانی در نظر آورد و همچنین خود را مالک تمام طبیعت بداند نوع تغذیه و رفتار روانی اش کاملا متفاوت خواهد بود. به مرور زمان او بسوی “کشتار” و سپس “بلعیدن” همه چیز حرکت خواهد کرد که مرزی برای آن وجود ندارد. آنچه در این فیلم دیده می شود و نوع غذا خوردن افراد آن ناشی از این نوع ذهنیت و رفتار وحشیانه است که نتیجه سقوط را در او ایجاد می کند. رفتارِ خصمانه با محیط، موجودات و اشیاء از خصلت های انسان مدفون شده در لایه خواب و دنیای وهمی-جعلی است؛ هر اندازه رفتار فرد از روی خودبینی باشد به همان نسبت غذای هم جنس آن را طلب خواهد کرد و در نتیجه در خواب سنگین تر و دنیای وهمی عمیق تری فرو خواهد رفت و این نامش “سقوط” در سطوح پایین “نفس” است؛ و از آنجا که مراتب انسانی از هر دو سو یعنی، نور و تاریکی بینهایت است این سقوط از جهاتی انتهایی ندارد.
در حال حاضر جامعه انسانی در چه طبقه ای است؟ و از چه چیزهایی تغذیه می کند؟ رفتار و تعامل او با خود، دیگر انسان ها و جهان چگونه بوده است؟ اینها سوالاتی است که می توان از دیدن فیلم “طبقه بعدی” مطرح کرد و امید است این سقوط متوقف و این “ضیافتِ تاریک” پایان گرفته و انسان وارد طبقات نورانی شود.
نشستن بر سر این میز؛ یعنی ضیافت نفی امور «فراحسّی» و تکیه بر جسمانیت محض از تلخ ترین نماهای زندگی انسانی است.
بدون دیدگاه