درخت از قدیمی ترین تمثیلاتِ عرفانی در تبیین نظام آفرینش است وتوصیفات متفاوتی از آن در ارتباط با برهمن (خدا)، انسان و جهان ارائه شده که به نمونه هایی از آن اشاره میشود. در بریهدآرنیکه انسان همانند درخت و با آن مقایسه شده؛ انسان درختی است که از برهما میروید و چنانچه او را بشکافند چشمه ای جاری میشود.1 فصل پانزدهم بهگودگیتا (از متون مشهور عرفان هندویی) با عنوان «درخت حیات-درخت کیهانی» اینگونه آغاز می گردد: «درخت انجیر2 (پیپال)3 جاودانه، ریشه آن مافوق (بالا) و شاخههایش مادون (پایین) است. برگ هایش وداهاست (متون مقدس هندی) … شاخه هایش در بالا و پایین بسط یافته و توسط محسوسات تغذیه میشود. صورت واقعی آن در این دنیا غیرقابل ادراک است؛ آن درخت ازلی، ابدی و قائم بالذات است.»4 شْوِتاشْوَتَرَه اوپنیشد اصطلاح “درختِ جهانی” را با صفات”متمایز” و “اعلی”با برهما قیاس کرده5 و در اوپنیشد دیگری برهما و اوم (مهمترین ذکر و کلام در عرفان هندویی) بوسیله ویژگیهای درخت توصیف شدهاند، «اودگیته که اوم نامیده می شود … سه حرفی6 در محل مخفی (قلب) پنهان است. برهمای سه پیکری، ریشهاش بالا، شاخههایش فضا، باد، آتش، آب، زمین و مانند آن است. نام این برهما “درخت یگانه انجیر” است، عظمت و درخشش از آنِ اوست که خورشید است و نیز شکوه هجای اوماست»7؛ کَتْهه اوپنیشد نیز اینچنین می گوید: “درخت کائناتی” که ریشه اش در برهماست، ریشه آن در بالا و شاخه های آن در پایین. این درخت سرمدیِ انجیر!. آن (ریشه) حقیقتا منزّه است، آن برهماست. براستی آن را فناناپذیر مینامند. تمامیِ عوالم بر آن تکیه دارد. هیچکس فراتر از آن نمیرود. حقیقتا این همان است.8
در هستی شناسی هندویی باژگونگی”درختِ کائناتی”در ساختار کیهانی و تمثیل “میوه درخت انجیر”در کیفیات باطنی آن از اهمیت خاصی برخوردار است9، زیرا که میوه دروازه باطنی ورود به جهان پنهان در قلب درخت است و تمام این ویژگیها و وجوه چندگانه از صفات بارز خداوند بشمار رفته که این دو (باطن میوه و درخت کائناتی) از جهاتی مکمل یکدیگرند؛ و نیز بهنظر می رسد “اتحاد” میان “درخت واژگون انجیر” و “برهما” برقرار است.
در چهاندوگیه درباره موضوع علم و ارتباط آن با جهان ها آمده: «فردی که برهما را به عنوان بی کران عبادت کند (ستایشِ سلبی) “عوالم بی کران”(ماوراء وجود) در تسخیر او خواهد بود»10؛ عوالم لایتناهی از نظر سمبلیک همان رشد مدام شاخه های “درختِ کیهانی” و امتداد بی وقفه ریشه های”درختِ انجیر” است و از آنجایی که این ریشه ها از “اقیانوسِ نامتعین” (امر مطلق در ساحت عدم) تغذیه می کند تنه و شاخه های آن هیچگاه متوقف نخواهند شد.
راه دستیابی به ریشه های این درخت همان علم سلوکِ عارف مشرقی یعنی پرواز بصورت پرنده ای و صعود به سوی مراتب برهماست که بصورت شاخه های درخت، در سراسرِ هستی گسترش یافته و هر برگِ روییده روی یک شاخه آن را میتوان عالَمی دانست که در کنار مجموعه بی نهایتی از جهان ها قرار گرفته و هر یک از آنها بوسیله شاخه-شُعبه (رمزِ تار و پود جهان) با یکدیگر ارتباط دارند.11 توصیف “جهان های اشراقی”12، “جهان های درخشان”13 و عوالم بیکران، نشان از بسط نامحدود برهما دارد؛ این انبساطِ کیهانی از بُعد معرفت شناسی عرفانی (علم و عمل و عبادت) با انسانِ هندویی ارتباط داشته و هر فردی به مرتبه هم سنخ معرفت و متناسب با کوشش ِخود خواهد رسید.14 می بایست به این نکته اشاره گردد که همانطور که درخت ریشههایش در درون تاریکی، تنه آن در نور-سایه و شاخههایش به روشنایی منتهی میگردد، “درخت کائناتی” نیز ریشههای بیانتهایش در بی نوری15 (ساحت مافوق تصور موجودات- مرتبه مافوق وجود– اعماقِ اقیانوس اولیه) و شاخه هایش در ساحت وجود (مراتب نورانی) بی وقفه در حال رشد است؛ با توجه به قیاس “درختِ حیات” با”اوم” بسط و امتداد آن را میتوان همراه با تولید اصوات و سرود عرفانی نیز در نظر گرفت.
تمامِ این معانی که بطور بسیار مختصر بیان گردید در عالم طبیعت و “درختِ مقدس انجیر” و حتی هر درخت دیگری پنهان و مستتر است و از نظر وحدت وجود در این عبارت کَتْهه اوپنیشد قابل تأمل خواهد بود که؛ «حقیقتا این همان است.»16
_________________________________
- CF. THE THIRTEEN PRINCIPAL UPANISHADS,… pp.125-126,The PRINCIPAL
- Aśvattham
- peepal tree
- Bhagavadgῑtā,XV. 1-3.
- Shvetāshvatara.,Up., VI. 6.
- در خصوص آفرینش از نگاه اوپنیشدی که ظهور آن بواسطه سه حرف کلمه مقدس «اوم» صورت گرفته، در عرفان اسلامی و در مکتب ابن عربی نیز چنین امری وجود دارد؛ در فص صالحی اینطور آمده است: «فقام اصل التکوین علی التثلیث … فأصل الکون التثلیث.» از آنجاییکه ابن عربی برای حروف اهمیت ویژهای قائل است، این دو آموزه قابل مقایسهاند.
- Mai Up., VI. 4.
- Ka Up., VI. 1.
- نظام درختگونه «سفیروت» در عرفان یهودی واجد چنین خصوصیاتی است.
- CF. Ch. Up., IV. 6. 4.
- در اینجا میتوان نحوه کثرت “عوالم عرضی” را مشاهده کرد.
- CF. Ch. Up., IV. 5. 3.
- ibid, 7.4
- سیر انفسی عارف هندی در مراتب آتمن با سیر آفاقی در جهانِ برهمن متناظر است.
- این موضوع تا حدودی با بحث “نور سیاه” در تصوف اسلامی قابل قیاس است.
- Ka Up., VI. 1.
بدون دیدگاه