اقوام کهن و زمین

پیام آور هندی، به نام اسمولاها، رئیس قبیله واناپیوم، زراعت و کشت کردن در زمین را رد کرد. وی بر آن بود که ناقص کردن و چاک دادن زمین، مادر همه، گناه است. وی گفته: “شما از من می خواهید که زمین را شخم بزنم! آیا می خواهید که چاقویی بر گیرم و سینه مادرم را بدرم؟ سپس هنگامی که می میرم او مرا برای آرمیدن در آغوش نخواهد گرفت. شما از من می خواهید که برای سنگ حفاری کنم! آیا زیر پوست آن را برای استخوانهایش حفاری کنم؟ سپس هنگامی که می میرم، نمی توانم برای باززادن به جسم او وارد شوم. شما از من می خواهید که گیاهان را ببرم و خشک کنم و بفروشم، و همچون سفید پوستان ثروتمند شوم! لیکن چگونه جرات کنم که موهای مادرم را ببرم؟”.
این واژه های تازه پنجاه سال پیش بیان شده بودند. ولی از زمانهای بسیار دور به ما می رسند. هیجانی که از شنیدن این واژه ها احساس می کنیم اصولا از آشکار شدنشان بر ما همراه با مقایسه ناپذیر بودن تازگی و بی سابقگی تصور نخستین زمين مادر ناشی می شود. این تصور زمین مادر یا مام زمین آنچنان با ادیان مدیترانه ای آشنا است ، که به تمام موجودات حیات می بخشد. “من راجع به زمين، مادر همه، خواهم خواند”؛ در سرودی برای زمین مربوط به هومر می خوانیم که، “زمین را، کهنترین آفرینش و دستاورد خدایان را، که تغذیه همه چیز در جهان را فراهم می کند، استوار بدارید… این زمین است که به مردم فانی زندگی می بخشد یا می ستاند”. وی در تراژدی آشیل زمین موجودی تلقی می شود “که همه چیز را ایجاد می کند، آنها را می پرورد، و دوباره آنها را در رحم خود جای می دهد”.
“زمین مادر” از فصل سوم “تقدس طبیعت و دین کیهانی” – کتاب مقدس و نامقدس اثر میرچا الیاده ترجمه نصرالله زنگویی.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *