مثال اعلای آسمانی موسیقی را اغلب «موسیقی افلاک» می نامند. شکسپیر در این ابيات به صورت رمزی به آن اشاره می کند:
بنگر که چگونه صحنه آسمان
با قطعات زیرین درخشان جواهر نشان شده است:
در اینجا ستاره کوچکی هم نیست
که در حرکت خود بسان فرشته ای نغمه سرایی نکند.
او، با اشاره به سدی که به سبب هبوط ایجاد شده است، می افزاید:
این گونه هماهنگی در جان های نامیراست
ولی مادام که این جُبّهٔ گلین تباهی و زوال [کالبد خاکی]
با زمختی و خشونت، آن را فراگرفته است ما را یارای شنیدن آن نيست.
در واقع، سد مورد بحث را نمی توان جدای از ملبّس شدن نفس به جسمی خاکی دانست …
«موسیقی افلاک» ریتم و ملودی متعالی ای است که نفس انسان هبوط نيافته به آن دسترسی داشت و بنابراین، بار دیگر می تواند دسترس پذير شود، تا آنجا که با تلاش معنوی بر آثار هبوط غلبه شود، یا تا آنجا که آن آثار به خواست خدا در نفسی که تا حدودی وارث نسل های دور و «گشوده»تر است تخفیف یافته باشد. هنر موسیقی مستلزم چنین دسترسی ای است. زیرا هدف اصلی آن این است که به ما پیش تجربه ای دهد از آن چه اکنون «ما را یارای شنیدن آن نیست»؛ و نیروی آن برای به جنبش درآوردن ما به سوی ژرفای وجودمان به میزان دقت و صحتی بستگی دارد که بدان وسیله هارمونی متعالی ای را که در بُن سرشت ما قرار دارد طنین افکن می سازد.
رمز و مثال اعلی: تحقیقی در معنای وجود، مارتین لینگز، ترجمه فاطمه صانعی.
بدون دیدگاه