پدیدارهای روزمره به دلیل عادات انسانی چیزی جز تکراری بی معنا نیست اما هر رخدادی در هر لحظه ای حامل پیام و رمزی برای انسان است و در اینجا سعی خواهیم کرد از راه «طریقت هنر» به مرزهای فراتر از ظواهر سفر کنیم. بنابراین از پس حوادث روزمره و از دیدگاه باطنی، مشاهده می کنیم و می خوانیم و حس خواهیم کرد آنچه را که تابحال نادیده، ناخوانده و مستور مانده بود.
پدیدارهای روزمره به دلیل عادات انسانی چیزی جز تکراری بی معنا نیست اما هر رخدادی در هر لحظه ای حامل پیام و رمزی برای انسان است و در اینجا سعی خواهیم کرد از راه «طریقت هنر» به مرزهای فراتر از ظواهر سفر کنیم. بنابراین از پس حوادث روزمره و از دیدگاه باطنی، مشاهده می کنیم و می خوانیم و حس خواهیم کرد آنچه را که تابحال نادیده، ناخوانده و مستور مانده بود.
وجود انسان بدون طبیعت قابل تصور اما قابل تحقق نیست. دستگاه زیستی و ادراک حسی انسان، بدون حضور طبیعت در حالتی بالقوه، خاموش و فضایی خلاءگونه قرار می گیرد؛ و به نظر میرسد ادراک انسان از مهمترین اصول فلسفی مانند معرفت، ذهن، زمان و مکان در نسبت با پدیدارهای طبیعی شکل می گیرد. نسبت انسان و هستی راهی را گشوده که انسان بتواند از تمایز میان خود و غیر خود به سوی کشف مجهولات حرکت کند.